۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

مرثیه ای برای انجمن کوهنوردان ایران


قصه پر غصه ایست حکایت سازمانهای مردم نهاد در این مرز و بوم.
سازمانهائی که با اهدافی بلند و متعالی تشکیل می شوند و گروهی را امیدوار می کنند و با شور و حرارت فعالیت خود را آغاز میکنند اما با فروخفتن هیجانات اولیه رو به اضمحلال گذارده و اسیر روزمرگی شده و ... و متاسفانه به مرگی زودرس  دچار می شوند.
با قدرت گرفتن کوهنوردی دولتی و یکه تازی مدیران انتصابی که چون قدرت خودرا از منبعی جز کوهنوردان می گرفتند حاضر به پاسخگوئی به آنان نبوده و دلیلی برای اقناع افکار عمومی نمی دیدند، گروهی از کوهنوردان سازمانی مردم نهاد را تحت عنوان انجمن کوهنوردان ایران بنا نهادند. سازمانی که اصلی ترین هدفش دفاع از حقوق صنفی کوهنوردان و تقویت کوهنوردی مستقل بود. اما متاسفانه از آنجائی که در جامعه ای استبداد زده زندگی می کنیم  و سابقه روشنی در زمینه فعالیتهای صنفی نداریم این سازمان نیز بر طبق سنت غالب عمل کرد و تبدیل به محفل و تریبون عده ای معدود شد و روز به روز ضعیفتر و رنجور تر شد تا به امروز که نماینده انتخابی این سازمان چنین فروتنانه در برابر مدیر متکبر دولتی نشسته و خوشحال و شادمان از اینکه موفق به شرفیابی!!! شده است.مدیری که حاضر نمی شود از صندلی بلند تکبر و غرور خود پائین آمده و به حرمت میهمانی که بزرگترین تشکل کوهنوردی کشور را نمایندگی می کند در موضعی برابر -حد اقل از لحاظ فیزیکی -با او به مذاکره بپردازد.
کاش آقای ثابتیان به حرمت آرائی که کوهنوردان برای او به صندوقها ریخته بودند در برابر این تکبر و غرور، مغرورانه رفتار کرده و فروتنی پیشه نمی کردند.
کاش آقای ثابتیان و دوستانشان چنان رفتار می کردند که امروزه با تکیه بر پشتیبانی خیل عظیم کوهنوردان از چنان قدرتی برخوردار می شدند که همچون یک ارباب رجوع دون پایه در برابر رئیس فدراسیون نمی نشستند.
اعتراض من به آقای ثابتیان اعتراض به شخص او نیست ، اعتراض به جامعه کوهنوردی است که علی رغم کثرت و کمیت بالایش هنوز نتوانسته از تشکیلات منسجم و قوی برای دفاع از حقوق صنفی کوهنوردان و تقویت کوهنوردی غیر دولتی برخوردار شود.

مصاحبه با رینهولد مسنر

چندی پیش بخش اول مصاحبه جذاب و خواندنی با رینهولد مسنر را خدمت شما ارائه دادم با عرض پوزش برای تاخیر یک هفته ای در ارائه بخش نهائی این مصاحبه متن کامل مصاحبه خدمت شما تقدیم می گردد:

قلعه Firmiano محل بزرگترین موزه از 5 موزه تاسیس شده توسط این کوهنورد 65 ساله تیرولی  است شخصی که بر اساس عقاید و علائقش زندگی کرده و رشد یافته است و هرگز از مواجهه با حقایق و انتقادات مخالفانش هراس نداشته است. منصفانه نیست که رینهولد مسنر تنها بعنوان اولین کسی که تمامی14 قله 8000 متری را صعود کرده شناخته شود درحالیکه قبل از اینکه او پایش را به هیمالیا بگذارد صعودهای شاخصی در آلپ و دولومیتها داشته و در ادامه فعالیتهای هیمالیا نوردی اش نیز با گذر از قطب جنوب,گرینلند,سفر انفرادی به صحرای گبی همراه بوده است.همچنین عضویت در پارلمان اروپا و در حال حاضر نیز مسئولیت اداره موزه شخصی کوهنوردی اش را باید به مجموعه افتخاراتش افزود.
اما قطعا" رینهولد مسنر شهرتش را مدیون غولهای 8000 متری هیمالیاست,شهرتی که هیچ کوهنوردی تا بحال بدان دست نیافته است و احتمالا" کسی نیز در آینده به این شهرت نخواهد رسید.
س- با مسئولیتی که بخاطر داشتن عنوان مشهورترین کوهنورد دنیا یر دوش شماست چگونه برخورد می کنید؟
ج-صرف مشهور و انگشت نما بودن معادل کیفیت بالای کوهنوردی نیست. اما شما درست می گوئید,من بخاطر انجام فعالیتهائی فراتر از سطح کوهنوردی زمان خودم  مشهور شدم. من یک چهره عمومی هستم که توجهات را به خود جلب می کنم اما بالاتر از همه این مسائل من علاقمند هستم که زندگی خودم را هدایت کنم بدون اینکه لزوما" بخواهم یک رهبر باشم و بخواهم امیال و خواسته های شخص یا گروه خاصی را برآورده سازم.
من نمی خواهم دنباله رو داشته باشم.
س-بنابراین شما این مسئولیت را حس نمی کنید؟
ج-خیر, من مسئول آنچه که دیگران می خواهند باشند اما قابلیتش را ندارند نیستم.
س-کوهنوردان افرادی آزاد و یا فردگرا تصور می شوند. آیا تا بحال تصور کرده اید که آزادیتان با چیزی محدود شود؟
آزادی من بعنوان یک کوهنورد شامل مسئولیتی است که من نسبت به اعمال خود دارم و همچنین افرادی که برای من عزیز هستند مثل همسر و فرزندانم و والدینم.
بدیهی است که افرادی که اقدام به کارهای خطرناک می کنند این مسئولیت را دارند و تنها کسانی که این مسئولیت را می پذیرند می توانند واقعا" ادعا کنند که کوهنوردانی آزادند.
کوهنوردی در دنیائی عاری از قوانین انجام می شود و درست به همین دلیل است که چاره و علاجی برای اشتباه نیست. کوهنوردی یک نوع زندگی در هرج و مرج و بی قانونی است که کوهنوردان را مجبور می کند مسئولیت خطاهایشان را بپذیرند. در هر صعود دشواری باید به احتمال مرگ هم فکر کرد و با این نگرش,کوهنوردی یک کار خودخواهانه است.
س- اما آیا شما بخاطر معروفیتتان احساس محدودیتی کرده اید؟
ج-من یک چهره عمومی هستم که این امر مسئولیتهائی را برای من بهمراه دارد. اما من این را می پذیرم زیرا می دانم که این موضوع انتخابهای مرا محدود نمی کند. من توجه ندارم که چه کسی مرا تحسین می کند و چه کسی مرا"هو" می کند.
من ترجیح می دهم که پشت یک تریبون بعوان یک سخنران و یا در یک عرصه ادبی بعنوان نویسنده یک کتاب و یا در یک عرصه هنری بعنوان یک فیلم ساز مورد قضاوت قرار بگیرم اما بخاطر اینکه همه قلل 8000 متری و یا اورست را صعود کرده و یا هر کار شاخص دیگری را انجام داده ام مثل یک گاو سه سر به من نگاه نشود.
س-وقتی شما آخرین قله 8000 متری خود را صعود کردید در جائی نوشتید که:"من از اینکه این کار را به انجام رساندم خوشحال هستم اما احساس غرور و سربلندی نمی کنم". توضیح می دهید چرا؟
ج-من اولین کسی بودم که به کوهنوردی حماسی که طی دهه اول قرن گذشته در آلمان و ایتالیا-مهدهای فاشیسم اروپا- متولد شد پایان دادم. این نوع کوهنوردی نه تنها بعد از جنگ جهانی دوم ادامه یافت بلکه هنوز هم به شکل محدود وجود دارد.
من اولین کسی بودم که گفتم من قصد ندارم هیچ پرچمی را بر فراز قله به اهتزاز در آورم,پرچم من دستمال گردن من است. و بخاطر همین امر نیز مورد انتقاد و توهین قرار گرفتم. من همچنین این فلسفه را که کوهنوردی که در کوهستان بمیرد یک نوع قهرمان یا شهید است زیر پا گذاشتم. مردن یک کوهنورد در کوهستان چیزی جز یک تراژدی نیست. و تنها کاری که می توان کرد این است که از بازمانده ها مراقبت کرد.
س-با احترام به صعودهای8000متری تان,شما در جائی نوشته اید که در یک مقطع زمانی انگیزه شما برای تکمیل کلکسیون 8000 متری هایتان رو به افول نهاد,مگر چه اتفاقی برای شما رخ داد؟
ج-من کوهنوردی ارتفاعات بالا را در پایان دوره ای که دوره فتح و مبارزه جوئی نامیده می شد آغاز کردم با نو آوریهای من و همچنین سابقه تلاش کریستین بانینگتون بر روی مسیرهای دشوار  و بکر و دست نخورده قللی که قبلا" صعود شده بودند. هدف ما صعود قلل 8000 متری با کمترین تجهیزات و در صورت امکان از مسیرهای دشوار و جدید بود. این نوعی از کوهنوردی بود که من مرحله به مرحله آنرا توسعه دادم.
در ابتدا در سال 1970 در نانگا پاربات ,من یک مسیر دشوار را البته با سبک صعود سنتی انتخاب کردم. این روش در سال 1975 در گاشربروم 1 نیز با انتخاب یک مسیر دشوار و یک همنورد(پیتر هابلر) ادامه یافت. در سال 1978 نانگاپاربات را بصورت انفرادی صعود کردم و در همان سال بهمراه پیتر هابلر اورست را بدون اکسیژن صعود کردم. فعالیتهایم در سال 1980 با صعود انفرادی اورست ادامه یافت. 4 سال بعد تراورس گاشربرومهای1و2 را بهمراه هانس کامرلندر انجام دادم.به این نقطه که رسیدم تنها کاری را که انجام نداده بودم تکمیل کلکسیون 8000متری ها بود اما این کاری نبود که من دنبالش بودم. چیزی که قطعا" درست است این است که رسیدن به نقطه ای که سه 8000متری را در یک سال صعود کردم و همچنین تحریک کوهنوردان جوانی که در صعودهایم مرا همراهی می کردند و تشویق می کردند باعث شد به این نتیجه برسم که همه 8000 متری ها را صعود کنم.
س- آیا  وضعیت بحرانی  قله لوتسه  بخاطر ترسی بود که با صعود این قله 14 قله 8000 متریتان تکمیل می شد یا از چیز دیگری ناشی می شد؟
برای من واضح بود که با تکمیل صعود 8000 متریها بار سنگینی از دوش من برداشته خواهد شد. اما عقیده من چیز دیگری بود. در نزدیکی قله لوتسه باد به قدری شدید بود که هر لحظه ممکن بود ما را به پائین پرتاب کند اما همنوردم "هانس کامرلندر" اصرار به ادامه صعود داشت و ما نیز ادامه دادیم و از آن شرائط جان سالم به در بردیم.
16 سال بود که من کاری جز صعود قلل را انجام نداده بودم و همیشه همه کار صعود را از تدارکات برنامه تا دنیال اسپانسر گشتن را انجام داده بودم. همنوردان من در پروژه هایی آتی من برای عبور از قطبها با من همکاری نکردند و کسی حاضر نشد در این فعالیتها مرا همراهی کند شاید این افراد بزرگی این برنامه ها را درک نمی کردند و شاید هم می ترسیدند.
س- این عدم استقبال از پیمایش قطبها بخاطر عدم توجه رسانه ها بود و یا بخاطر مشهور تر بودن غولهای 8000 متری هیمالیا بود؟
ج- برای مدت طولانی شرائط برعکس بود : رقابت واقعی بر سر رسیدن به قطبها بود و قطبها اعتبار بیشتری از 8000 متری ها داشتند. سپس شرائط به گونه ای دیگر تغییر یافت , در دهه50 انگلیسیها سرمایه گذاری زیادی بر روی دستیابی به قطبها انجام داد و افراد زیادی را در این راه از دست داد اما در دستیابی به هر دو قطب شکست خورد. بنابراین آنها توجه خود را به اورست سوق دادند و قطب سومی را کشف کردند. بعد از صعود اورست قلل 8000 یک سمبل بزرگ را برای جلب توجه از دست دادند اما هنوز هر جامعه کوهنوردی مهمی بدنبال این بود که افتخار صعود یک 8000 متری را به نام خود ثبت کند و بدین طریق بود که شهرت 8000 متریها دوباره رشد کرد و هنوز هم ادامه دارد.
متاسفانه افراد کمی ارزش عبور از قطبها را درک کرده اند چراکه آنها دور از دسترس هستند و هرکه در خصوص آنها می نویسد از واژه های سرد و عاری از احساس استفاده می کنند

ج- حد مجازی وجود ندارد و هر کس آزاد است که هر اندازه می خواهد خطر کند و من هرگز در بارهء تصمیمات دیگران قضاوت نمی کنم.
این درست است که اسپانسرها کوهنوردان را به اهداف خاصی جهت صعود سوق می دهند چرا که سرمایه گذاران ترجیح می دهند بر روی اهدافی سرمایه گذاری کنند که در جامعه دیده شوند و قابلیت تبلیغ و در نهایت بازگشت سرمایه شان را داشته باشند. اما یک کوهنورد باید بداند که اهدافش را چگونه انتخاب کرده و در برابر فشارهای وارده مقاومت کند.
س-شما معنی شکست را می دانید,چگونه شخص می تواند خود را از عواقب یک صعود که به شکست منتهی می شود رها کند؟شخص از این شکست چه یاد می گیرد؟
یک کوهنورد هوشیار هیچگاه شکست نمی خورد. شما از شکست است که درس می گیرید نه از پیروزی. برای رسیدن به آگاهی کامل خیلی مهم است که محدودیتهای شخصی خود را بشناسیم و اینها تنها با تجربه حاصل می شود. من در 13 صعود 8000 متری شکست خوردم. من کوهنوردی هستم که بیش از هر کس دیگری در صعود به 8000 متری ها شکست خوردم. من قلل 8000 متری را 18 بار صعود کردم زیرا به صعود علاقمند بودم نه رکورد.من اگر شکست نمی خوردم(همانطور که در دائولاگیری,ماکالو و لوتسه شکست خوردم) به سکون و رخوت می رسیدم. من ثابت کردم که می توانم خود را درگیر یک چالش بزرگ کنم همچنین می دانم چه زمانی باید از ادامه صعود منصرف شده و راه بازگشت را در پیش بگیرم.
س- شما در یکی از کتابهایتان نوشته اید:"وقتی شما در ارتفاعات بالا فعالیت می کنید سعی می کنید که هر کاری را برای نجات دیگر همراهانتان انجام دهید" . با اینحال تاریخچه کوهنوردی پر است از ماجراهائی که کوته بینی و فرومایگی  برخی کوهنوردان در کمک به حادثه دیدگان باعث شده که برخی جان خود را از دست بدهند.
آیا در چنین شرائطی افراد از لحاظ اخلاقی پسرفت م کنند و یا اینکه خود واقعی شان را نشان می دهند؟
ج- تا زمانیکه یک کوهنورد با یک یا دو تا از دوستانش در حال کوهنوردی است در صورت بروز حادثه ای او حاضر است که هر کاری را برای نجات همنوردش انجام دهد. اما اگر افراد بسیاری در یک مسیر در حال فعالیت باشند ]و او باز هم به نجات یک کوهنورد حادثه دیده بشتابد[ اینجاست که این شیوه رفتاری او را از هزاران نفر دیگر متمایز می کند.
این است تفاوت بین فرهنگ کوهنوردی که بخاطر شرائط خشن حاکم بر محیط افراد را ملزم می کند که نوعی انسجام و همبستگی را با هم داشته باشند و فرهنگ شهرنشینی که افراد در عین متراکم بودن جمعیت، بطور انفرادی زندگی می کنند.
چقدر تا حالا شنیده اید که شخصی در حالیکه مدتها از مرگش گذشته در منزلش یافته شده در حالیکه حتی همسایگانش نیز از مرگ اوبی خبر بوده اند؟
چه تعداد عابر با مشاهده شخصی که کنار پیاده رو نشسته و نیاز به کمک دارد به او توجه می کنند؟
فردگرائی و زندگی رقابتی شهری کم کم سایه اش را بر کوهنوردی نیز انداخته است.
سال 2003 من در کمپ اصلی اورست بودم و دو ساعت فاصله چادر اول با آخر بود من از د دوست که هردو نیز در یک مسیر به سمت قله فعالیت می کردند درخصوص دیگری پرسیدم و هیچیک از دیگری خبر نداشت.
س-سال 1970در طی فرود از اولین قله 8000 متری تان ، نانگا پاربات ،برادرتان گونتر را از دست دادید. این ماجرا چقدر باعث تغییر ارتباط شما با کوهنوردی بطور عموم شد؟
ج- این یک تجربه اساسی در زندگی من بود و من به این نتیجه رسیدم که دوستی  و رفاقت در کوهستان بطور کامل مرده است.
بعد از اینکه مابه قله رسیدیم ما با شرائطی مواجه شدیم که من به این نتیجه رسیدم که چاره ای جز فرود از سمت دیگر قله نداریم.
ناپدید شدن گونتر ضربه روحی شدیدی برای والدین من و همچنین خود من بود همچنین ترس از تهمتهای مردمی که حرف مرا درخصوص دلائل مرگ گونتر نمی پذیرفتند را نیزباید بدان افزود. سرپرست برنامه فکر می کرد که من مرده ام و وقتی من برگشتم او مجبور بود که تدارک توضیح به خودش و دیگران را ببیند. برگشت من برنامه اش را بهم زد چرا که او معتقد بود غیر ممکن است که ما در آن شرائط بتوانیم از سمت دیگر نانگا پاربات فرود آئیم. این امر با تهمتهائی درخصوص رد ادعای من درخصوص صعود قله و فرود از سمت دیگر آن همراه شد و تنها با یافتن بقایای جسد گونتر بعد از 35 سال بود که علی رغم همه گمانه زنیهای بی ارزشی که علیه من شد درستی ادعای من ثابت شد.
س- بعد از اولین پرواز به فضا ،یوری گاگارین اظهار داشت که او خدا را در آنجا ندیده است. شما بر فراز بلندترین قله دنیا چه چیزی را مشاهده کردی؟
ج-کسانی که تصور می کنن قله اورست به خدا نزدیکتر است در اشتباهند.اگر ما فضای بی کران فکر کنیم دیگر فرقی بین قله اورست و هر نقطه دگری از جهان هستی قائل نیستیم. ماوراء یا خدا فراتر از ذهن ماست. من بهرای ماوراء احترام قائلم اما من نه حق دارم و نه جرات آن را دارم که وارد این موضوع شوم چرا که کاملا" فراتر از ذهن و تصور ماست.
س- شما یکبار نوشته اید که ماجراجوئی واقعی این است که شما نتوانید تضمین کنید که زنده باز خواهید گشت. رینهولد مسنر برای جانش چقدر ارزش قائل است؟
ج- اگر ما در مسیری حرکت کنیم که خطر از دست دادن جانمان در کمین ما باشد به معنی بی ارزش بودن زندگی نیست. رفتن به مناطق خطرناک راهی است برای زندگی کردن با قدرت و کیفیت بالاتر. بعلاوه زندگی در کلانشهرها به مراتب خطرناک تر از صعود قله اورست است.ما هزاران سال را در حفاظت از خودمان گذرانده ایم اما محافظه کاری و احساس عدم امنیت مانع رشد و پیشرفت ما می شود.
س- شما جائی نوشته اید که" شادی هرگز مساله ای برای من ایجاد نکرده ". عبارت زیبا اما مبهمی است آنرا بیشتر توضیح می دهید؟
ج- شادی حاصل شده چیز خسته کننده ای است. مسیر رسیدن به شادکامی خیلی جذاب تر است و همچنین برنامه ریزی و جستجوی آن.

ترجمه: مهدی فرهادی
 منبع:planetmountain

سخنی از شاملو-دریا

حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام درون دشت شب خفته ست
دریاییم و نیست باکم از طوفان
دریا همه عمر خوا بش آشفته ست

چشم انداز


عکس از مهدی فرهادی

بازتاب یک مقاله :"قله پرستی و صعودهای دروغین"

در مورخ ۱۸ شهریور مطلبی تحت عنوان  "قله پرستی و صعودهای دروغین" را در وبلاگ همطناب من نگاشتم و با ذکر مثالی به تحلیل این موضوع پرداختم. بخشهائی از این مطلب در وبلاگ کلاغها نقل شد.
در بخش کامنتینگ این وبلاگ دوستی کامنتی را درج کرده بودند و آقای نصیری این کامنت را در قالب یک پست منتشر کردند.
در ابتدا پاسخ من به کامنت این دوست عزیز در وبلاگ کلاغها:
"این دوست گرامی خیلی تند رفته اند و بنا را بر دروغگوئی آقای قبادی گذاشته اند اما همانطور که در وبلاگ همطناب من نوشته ام این ادعاها مستقیما" از زبان آقای قبادی نقل نشده و امکان دارد که این ادعای دروغ از جانب مسئول هیات کوهنوردی مازندران بوده باشد و آقای قبادی از این موضوع خبر دار نباشد-بهر حال امیدوارم آقای قبادی با تکذیب این ادعا از خود رفع اتهام کند.
ضمنا" این تنها نمونه ادعای دروغین صعود قلل نبوده و تقریبا" هر ساله شاهد این ادعاها هستیم. که باید علل این مشکلات ریشه یابی شده و در جهت حل آنها فرهنگ سازی شود
."
اما بخوانید توضیحات ریاست محترم هیات کوهنوردی استان مازندران را در خصوص مطالب مندرج شد ه در وبلاگ همطناب من و کلاغها -این توضیحات در وبلاگ باشگاه کوهنوردی آرش بابل از این مسئول محترم نقل شده:

دلیل مصاحبه آقای شجایی با IRNA بدین شیوه را جویا شده و ایشان بدین صورت پاسخ داده اند: بنده در مصاحبه با واحد خبر، ایرنا ذکر کرده ام که در صعود به قله خانتانگیری تیم آقای قبادی موفق به صعود گردیده اند و نامی از ایشان به عنوان صعود کننده نبرده ام و به طور کلی صعود تیم به منزله صعود کل افراد تیم بوده و ناراحتی برخی از دوستان برایم جالب است و قابل ذکر است خبر درج شده در واحد خبر IRNA برداشت شخصی خبرنگار است."
با تشکر از وبلاگ باشگاه کوهنوردی آرش بابل که بهر حال به این موضوع حساسیت نشان داده و در جهت رفع ابهام آن کوشیدند اما باید اقرار کنم که توضیحات مسئول محترم بهیچوجه قانع کننده نیست و ایشان با این توضیح بیشتر ما را مجاب کردند که چقدر در دروغگوئی متبحر هستند. این مسئول محترم خبر دروغ را برداشت شخصی خبر نگار ایرنا عنوان کرده اند و خواسته اند از خود رفع مسئولیت کنند . ایشان اگر چنین ادعائی دارند به این دو پرسش بنده پاسخ دهند:
۱- چرا ایشان تکذیبیه ای برای این خبرگزاری ارسال نکردند.
۲- آیا مسئول روابط عمومی هیات کوهنوردی استان مازندران که تحت مدیریت آقای شجاعی عزیز  است نیز برداشت شخصی خود را نوشته. خبر مندرج و وبسایت هیات کوهنوردی استان مازندران به شرح ذیل است:
"کوهنورد مازندرانی بر فراز قله ی 7010 متری خانتنگری
آقای شادالله قبادی که از کوهنوردان باسابقه و فنی استان نیز می باشد توانست با افتخار و اقتدار قله ی 7010 متری خانتنگری کشور قرقیزستان را از مسیر شمالی صعود نماید و پیروزمندانه به کشور بازگردد. هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی مازندران این صعود را به آقای قبادی ، خانواده محترمشان و همچنین جامعه ی کوهنوردی تبریک عرض می نماید."
من از آقای قبادی عزیز انتظار دارم که بجای سکوت در برابر کسانی که بخاطر منافع شخصی خود تلاش ارزشمند ایشان را -هر چند به صعود قله منتهی نشده-لوث کرده اند خود پرچمدار مبارزه با این رفتارهای دون شان کوهنوردی شوند.
در انتها تکرار می کنم که این رفتارها متاسفانه هر ساله توسط برخی کوهنوردان تکرار شده و برای اصلاح آن باید چاره ای اندیشیده شود.

گزارش صعود دیواره لجور-مسیر تنوره و دیدار


یکی از برنامه های آمادگی ما برای شرکت در جشنواره سنگنوردی بیستون -سال ۱۳۸۹-برنامه صعود دیواره لجور بود ما در یک برنامه دو روزه دو مسیر تنوره و دیدار را صعود کردیم- مسیر تنوره را در یک کرده سه نفره به اتفاق اشکان زرین تاج و فرح منصوری و مسیر دیدار را من و فرح منصوری صعود کردیم.
در اینجا تنها به برخی نکات که به نظر بنده برای صعود این دیواره باید مد نظر قرار گیرد می پردازم و  اطلاعات کامل در خصوص مسیرهای دیواره را می توانید در آدرس http://rock-qaderi.blogfa.com/cat-3.aspx مشاهده کنید.
۱- دیواره در کیلومتر ۴۳ جاده اراک بروجرد قرار دارد که به جاده نزدیک بوده و کاملا" قابل ر‌ویت است در اینجا جاده خاکی از جاده اصلی منشعب شده و به محوطه ای مسطح زیر دیواره ختم می شود.
۲- بعلت نا امن بودن منطقه از پارک کردن اتومبیل خود در محوطه ذکر شده در بالا خودداری کنید و بهتر است اتومبیل خود را در اراک در پارکینگ قرار داده و با آژانس(حدود ۱۰ هزار تومان) به محل دیواره عزیمت کنید.
۳-در منطقه دیواره موبایل آنتن می دهد.
۴-در محل و اطراف پناهگاه آب وجود ندارد و کل آب مصرفی خود را باید به بالا حمل کنید.
۵- برای فعالیت بر روی دیواره حتما" ابزارهای میانی همراه داشته باشید.
۶-مسیر بازگشت از قله دیواره مسیری پاکوب در پشت دیواره است که به پناهگاه منتنهی می شود
۷- با توجه به اینکه مسیر های دیدار-شاخک و فراز  به قله منتهی نمی شوند برای بازگشت از این مسیرها باید به سنگچینهای قرار داده شده در مسیر توجه کرد و با دقت زیاد مسیر اصلی را پیدا نمود.
۸-مسیر تنوره گاهی اوقات با برخی مسیرهای دیگر تداخل می کند که برای اجتناب از اشتباه باید به فلشهای تعبیه شده در مسیر توجه کرد.
۹-بطور کلی به سنگنوردانی که برای بار اول وارد این منطقه می شوند توصیه می کنم با سنگوردان محلی یا سایر سگنوردانی که شناخت خوبی از دیواره دارند هماهنگ کرده و در زمان حضور آنها در منطقه حضور یابند
۱۰-فصل مناسب صعود این دیواره بهار و پائیز است.
و حال تصاویری از برنامه ای که ما اجرا کردیم:
نمای دیواره از پناهگاه
نمای قله چت از روی قله لجور
من و همطنابم
پناهگاه دیواره
نمای دیگری از قله چت
نمای دیواره
طول دوم مسیر تنوره

اشکان در حال صعود نفر وسط
طولهای میانی مسیر تنوره
طول 5 مسیر تنوره
نمائی از منطقه از روی دیواره
من و دو همطنابم پس از صعود مسیر تنوره
تصاویر روز دوم برنامه - مسیر دیدار
طول اول مسیر دیدار
اتم
طول 2
من و فرح در طول 2

دوستان اراکی که در صعود مسیر دیدار همراه ما بودند و کمک زیادی به ما نمودند
در انتها از آقایان پژمان زعفری و عباس محمدی که در این برنامه کمکمان کردند قدردانی و تشکر می کنم

قله پرستی و صعودهای دروغین

عطش صعود به قله ها به هر قیمتی و "قله پرستی" از بیماریهای خطرناکی است که در بین کوهنوردان شایع است از نظر بیماران "قله پرست" فعالیت کوهنوردی آنها تنها در صورتی دارای ارزش است که بتوانند بر قله پای بگذارند با کمال تاسف  این بیماری در بین کوهنوردان ما بسیار شایع شده است و اگر برای درمان آن چاره ای اندیشیده نشود در آینده ای نه چندان دور باید برای مرگ این بیمار (فرهنگ کوهنوردیمان) سوگواری کنیم.
هدفم از نگارش این مطلب بررسی روانشناختی  و یا جامعه شناختی این رفتار نابهنجار در بین کوهنوردانمان نیست بلکه در اینجا تنها می خواهم به یکی از عواقب این نوع نگرش بپردازم.
هرساله تعداد قابل توجهی از کوهنوردان کشورمان بر روی قلل 7 یا 8 هزار متری تلاش می کنند درحالیکه بسیاری از آنها به بیماری" قله پرستی" دچار شده اند اینان تنها خودرا از لحاظ جسمی و روحی برای فتح قله آماده کرده و هیچگونه آمادگی ذهنی و روانی برای مواجهه با شکست و عدم دستیابی به قله ندارند چنین افرادی درصورت شکست در صعود به قله به شدت در معرض وسوسه دروغگوئی و تمارض به صعود قله قرار می گیرند خصلت زشتی که با کمال شرمندگی قبح و زشتی آن در جامعه ما از بین رفته است.
با توجه به اینکه در ورزش کوهنوردی برخلاف سایر ورزشها هیچ خبرنگار یا تماشاچی بر عملکرد کوهنوردان نظاره نمی کند و حتی گاهی اوقات شرائط نیز اجازه ثبت لحظات صعود را به خود کوهنوردان نیز نمی دهد کوهنوردان به شدت برای دروغگوئی و بزرگنمائی وسوسه می شوند و هر چه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی در سطح پائینتری قرار گرفته باشند بیشتر در معرض این وسوسه ها قرار می گیرند این وسوسه ها تنها محدود به شخص کوهنورد نیست  و اطرافیان و پشتیبانان آنها نیز که منافعشان به نوعی با موفقیت  آنها گره خورده است نیز در معرض آن هستند.
سالهاست که نشانه های زیادی را از صعودهای دروغین کوهنوردان کشورمان بخصوص در صعودهای برون مرزی مشاهده می کردم تیمهای زیادی را دیدم که تا نزدیکیهای قله (50 یا 100 یا 200 متری) پیش می رفتند و بعد از ثبت یک عکس مبهم و یا حتی بدون ثبت عکس یا فیلمی باز می گشتند و ادعای صعود می کردند.
اما امسال مورد جدید و پیشرفته تری را مشاهده کردم که با توجه به اینکه خود در جریان کامل آن قرار دارم برایتان نقل می کنم:
بعد از صعود تیم 8 نفره ما در مردادماه سال جاری به قله خانتنگری و هنگام بازگشت به کمپ اصلی تعدادی از ;کوهنوردان ایرانی را در کمپ 1 قله مشاهده کردم که بعد از تلاش تا ارتفاع 6۰00 متری(قله چاپایف) منتظر هوای مساعد جهت تلاش نهائیشان بودند در حالیکه براساس اطلاعات هواشناسی و درپیش بودن جبهه هوائی نامناسب شانس زیادی برای صعود قله نداشته و بدین خاطر تعدای از آنها وضعیت روحی نامناسب و نگران کننده ای داشتند. در بین این کوهنوردان 4 نفر از ادامه صعود منصرف شده و بعد از ما عازم کمپ اصلی شده و بهمراه ما از کمپ اصلی نیز بازگشته و به ایران بازگشتند.
پس از بازگشت به ایران و در هنگام جستجو در اینترنت با کمال تعجب با خبر صعود یکی از این 4 نفر از زبان رئیس هیات کوهنوردی استان مازندران مواجه شدم این مسئول محترم با یکی از خبرگزاریهای رسمی مصاحبه کرده و صعود قله خانتنگری را به هم استانی قهرمانشان تبریک گفته بودند. البته این احتمال وجود دارد که این ادعا از جانب کوهنورد مزبور نبوده باشد و مسئول محترم اهداف خاص خودش را از این مصاحبه داشته باشد ولی بهر حال سکوت ایشان در برابر این خبر نیز به منزله تائید آن است.
در اینجا لینک و تصویر خبر مذکور را مشاهده فرمائید:
درحالیکه در عرصه کوهنوردی پیشرفت جدی ای نداشته و حتی عقبگرد نیز داشته ایم اما با کمال تاسف به نظر می رسد در دروغگوئی پیشرفت چشمگیری داشته ایم چرا که اگر در گذشته از 100 یا 200 متری قله بازمی گشتیم و ادعای صعود می کردیم حالا این عدد را به رکورد حدود 1000 متری رسانده ایم. تا 6000 متر صعود کرده و ادعا می کنیم که قله 7010 متری را صعود کرده ایم.
سخنم را با  بخشی از یک مصاحبه با رینهولد مسنر کوهنورد افسانه ای و اولین فاتح 14 قله 8000 متری به پایان می رسانم :
پرسش:شما معنی شکست را می دانید,چگونه شخص می تواند خود را از عواقب یک صعود که به شکست منتهی می شود رها کند؟شخص از این شکست چه یاد می گیرد؟
پاسخ:یک کوهنورد هوشیار هیچگاه شکست نمی خورد. شما از شکست است که درس می گیرید نه از پیروزی. برای رسیدن به آگاهی کامل خیلی مهم است که محدودیتهای شخصی خود را بشناسیم و اینها تنها با تجربه حاصل می شود. من کوهنوردی هستم که بیش از هر کس دیگری در صعود به 8000 متری ها شکست خوردم. من قلل 8000 متری را 18 بار صعود کردم زیرا به صعود علاقمند بودم نه رکورد.من اگر شکست نمی خوردم(همانطور که در دائولاگیری,ماکالو و لوتسه شکست خوردم) به سکون و رخوت می رسیدم. من ثابت کردم که می توانم خود را درگیر یک چالش بزرگ کنم همچنین می دانم چه زمانی باید از ادامه صعود منصرف شده و راه بازگشت را در پیش بگیرم.

دریای ابر


قله ماسه چال-عکس از مهدی فرهادی

تصاویر استقبال از کوروش نگهبان پس از فتح گاشربروم یک


کوروش نگهبان کوهنورد توانمند و با انگیزه باشگاه دماوند روز یکشنبه پس از تلاشی سخت بر روی قلل گاشربروم یک و دو در کشور پاکستان در میان استقبال دوستان و همباشگاهیهایش وارد کشور عزیزمان ایران شد.
این صعود را به این کوهنورد پرتلاش تبریک می گویم.


 

تصاویری از صعود قله خان تنگری-مرداد90

۱۴ مرداد ۱۳۹۰ گروه ۸ نفره ما متشکل از ۴ کوهنورد از باشگاه دماوند ۳ کوهنورد از گروه تهران و یک کوهنورد آزاد به سرپرستی امیر حسین جابر انصاری بعد از یک تلاش حدود ۱۲ ساعته از کمپ ۳ به ارتفاع ۵۸۵۰ متر توانست قله ۷۰۱۰ متری خانتنگری را صعود کند. فرح منصوری دومین بانوی ایرانی صعود کننده به قله خانتنگری و اولین بانوی ایرانی صعود کننده از جبهه دشوار شمالی این قله بود که بطور ویژه این صعود را به او تبریک می گویم
صعودی که شروع آن  با یک شوک روحی بزرگ همراه بود . خبر درگذشت لیلای اسفندیاری دوست و همنورد دیرینمان در باشگاه دماوند ضربه بزرگی بود که داغ آن هیچگاه در حین و پس از صعود رهایمان نکرد.
من و همسرم فرح این صعود را به روح بلند و آزادهء لیلای عزیزمان تقدیم می کنیم.
چهره مصمم و صمیمی لیلا هیچگاه از برابر دیدگانمان محو نمی شود
شیبهای تند ونفسگیر کمپ 1 به 2
امیر حسین جابر انصاری - سرپرست تیم
مسیر کمپ 2 به 3
کمپ3 - بهمراه کوهنوردان لرستانی
من و همسرم(فرح منصوری) بر فراز قله خان تنگری
جمعه ۱۴ مرداد ۱۳۹۰ من و فرح بر فراز قله خانتنگری
طناب ثابتهای ارتفاع 6800 زیر قله- بازگشت
بعلت اینکه با دوربین خود تصویری از صعود سایر همنوردانم ثبت نکرده بودم و تنها دقایقی از آنها فیلم تهیه کرده بودم عکسهای این عزیزان را در وبلاگ قرار نداده ام و به محض دریافت تصاویر انها این عکسها را نیز در وبلاگ قرار خواهم داد.

۱۳۹۰ تیر ۲۱, سه‌شنبه

مقاله: تکنیکهائی برای صعود شکافها در سنگنوردی

هنگامی که تازه صعود از شکافها را یاد گرفته بودم ,بیشتر به شکافهای تنگ که با لاخ کردن دست قابل صعود بودند علاقمند بودم. اما وقتی که شکافها قدری عریض تر می شدند-حدود 3 اینچ- این علاقه و توان من در صعود شکافها فروکش کرد. همزمان با طی دوره های کارآموزی من شروع به کشف راههایی نمودم تا بر ترسم در صعود این نوع شکافها غلبه کنم. من سر انجا موفق شدم و توانستم در صعود شکافهای عریض تر به تبحر بالائی برسم.
مراحل اجرای این شیوه صعود بدین شکل است:دست سمت بالایتان را به سمت بالا حرکت دهید(انگشتانتان را نیز به پائین متمایل کنید)و آرنج خود را نیز بیرون بدهید, سپس پنجه دست خود را به شکل فنجان شکل دهید تا با عرض شکاف هماهنگ شود و همزمان قدری آنرا بچرخانید تا کاملا" در شکاف لاخ شود آرنج خود را نیز قدری پائین آورده تا کاملا" دستتان در شکاف گیر کند. حالا  دست پائین خود رادر حالیکه انگشتانتان به سمت بالا متمایل است به داخل شکاف ببرید و فاصله آن 6 تا 12 اینچ پائینتر از دست بالائی باشد. پنجه دست پائین را نیز مانند دست بالائی فنجانی نموده و قدری بچرخانید و آرنج را به سمت پائین بدهید تا کاملا" دستتان در شکاف لاخ شود.
حالا باید تعیین کنید که کدام پایتان را باید به سمت بالا حرکت دهید. شما می توانید پایتان را به طرفین حرکت داده یا آنها را بصورت ضربدری حرکت دهید- و یا برای حرکت پا می توانید زانویتان را بیرون دهید(این کار به آزاد سازی پایتان کمک نموده و آنرا در جهت مناسب برای حرکت بعدی قرار می دهد). پای مزبور را بالا ببرید و و در حالیکه انگشت شصت تان به بالا متمایل است آنرا داخل شکاف قرار داده و زانویتان را بچرخانید تا موازی شکاف قرار گیرد. این کار باعث می شود که شما به حالت ایستائی لازم برای شروع حرکات بعدی برسید. این کار را برای پای دیگر تکرا نموده سپس روند حرکت دستها را دوباره مطابق روش فوق تکرا کرده و به صعود ادامه دهید.


دست هدایت.
عموما" وقتی شکاف به سمت چپ تغییر مسیر می دهد شما با دست چپ حرکتتان را هدایت می کنید و برعکس.
در یک کنج,بهترین راهکار این است که هدایت توسط دستی که با سطح صاف مجاور کنج درگیر است( و یا با سطح مجاوری از کنج که لبه ای برای گرفتن دارد) انجام گیرد.این امر به شما کمک می کند که برای رسیدن به بیشترین تعادل و ایمنی در صعود دستانتان همواره از زانوانتان در سطح بالاتری قرار گیرد.
به این نکته توجه داشته باشید که هرچه شما دستتان را بیشتر در شکاف فرو ببرید بالاتنه تان بیشتر به سمت پای پائینتان می چرخد.شما بطور مستقیم داخل شکاف را نخواهید دید اما نگران نباشید همه چیز رو به راه است.
چیزی که مهم است این است که جایگاه محکمتان را بر روی سنگ حس کنید.
ابزار گذاری
از  قرار دادن ابزارهای میانی در بالاترین حد دسترستان اجتناب کنید. با دست بالائیتان یک گیره تا حد امکان محکم را گرفته سپس ابزار میانی را چند اینچ پائینتر از محل اتصال دستتان به سنگ و یا حوالی کمرتان قرار دهید که شیوه و محل قرار گیری ابزار بستگی به میزان اطمینانی که به شما می دهد و همچنین میزان شکستی که در طناب ایجاد میکند دارد.وقتی که می خواهید حرکتی را بزنید ابتدا مقداری ریلکس شوید و حتی یکی از دستانتان را از شکاف بیرون کشیده و قدری آنرا تکان دهید سپس هنگام اجرا مراقب باشید که حرکتتان دچار اخلال نگردد.در یک کنج مراقب باشید که ابزارهای میانی در سمتی از هارنس شما قرار گیرد که روی سطح دیواره کشیده نشود.
چرخنده
در ابتدا من مانند بیشتر سنگنوردان از روش فنجانی کردن کف دست در شکافهای عریض استفاده می کردم اما این روش اغلب نا مطمئن و غیر ایمن بود. اما سرانجام تشخیص دادم که بهتر است که دستم را فنجانی کرده و مقداری آن را بچرخانم(بستن یک نوارچسب دور دست در حل این مشکل مؤثر است). در حالیکه انگشتانتان را صاف نگه داشته اید کف دستتان را فنجانی کرده و داخل شکاف فرو کنید. سپس کف دستتان را به سمت انگشت کوچکتان بچرخانید(بدون توجه به اینکه انگشتان دستتان به سمت داخل شکاف قرار گرفته یا خارج آن دست راست را در جهت عقربه های ساعت و دست چپ را در خلاف جهت عقربه های ساعت بچرخانید). وقتی شما این حرکت را درست انجام می دهید قسمت کناری کف دستتان در سمت انگشت کوچک بر یک طرف شکاف فشار خواهد آورد
و قسمت پشت دستتان در زیر انگشت اشاره بر سطح دیگر شکاف مماس شده و فشار می آورد. این حرکت باعث ایجاد نیروی گشتاوری می شود که با تمرین زیاد در اجرای آن این نیرو می تواند وضعیتی ایمن و یک گیره راحت دستی را برای شما ایجاد کند.
انگشتان رو برو
نکته مهم دیگر در صعود شکافها این است که دستانتان را طوری جهت دهی کنید که انگشتان دو دست مقابل هم قرار بگیرند. بدین معنی که  انگشتان دست بالاتر به سمت پائین متمایل شود و انگشتان دست پائین رو به بالا.در این روش شما بذدون اینکه دستانتان را از شکاف خارج کنید به سمت بالا حرکت می کنید بطوریکه یک دستتان همواره بالای دست دیگر قرار می گیرد که نقش هدایت کننده صعود را بع عهده دارد و دست پائینتر نیز درون شکاف  و در پی دست بالائی به حرکت می کند. بخاطر اینکه همواره دو دست شما داخل شکاف قرار دارد این روش از ایمنی بالائی برخوردار است. میزان فرو رفتن دستها به داخل شکاف بستگی به احساس شما دارد(محل های مناسب را داخل شکاف بیابید).
چندین تابستان پیش, بهمراه یک سنگنورد اهل کبک کانادا بنام Sueبرای سنگنوردی به دره ماپل(Maple) رفتم. بعد از یک نیمروز سنگنوردی من با اصطلاحات زبان او آشنا شدم. حوالی ساعت 3 بعد از ظهر از او درخواست کردم که از غارpipe dream بازدید کنیم که او هم پذیرفت ما به سمت غار حرکت کردیم و در آنجا گروهی از سنگنوردان را مشاهده کردیم که در حال فعالیت بر روی مسیرهای سقف غار هستند. من مشاهده کردم که یکی از سنگنوردانی که در حال فعالیت بر روی سقف غار بود یک اسلینگ 24 اینچی را در رولی که درست در ابتدای مسیر کلاهک بود انداخته است. من در حال فکر کردن به علت این کار شدم که دوستمSue به آن اسلینگ اشاره کرد و گفت چه کار عاقلانه ای ,این اسلینگ بلند باعث می شود که در صورت سقوط  سر سنگنورد به سقف غار برخورد نکند. من این نکته را به ذهنم سپردم. در سنگنوردی ورزشی ما معمولا" اسلینگهای بین 4 تا 6 اینچ را همراه داریم در حالیکه منطقی است که ما حد اقل دو اسلینگ بلند و دو اسلینگ با کارابینهای پیچ دار همراه داشته باشیم و هنگامی که به مسیرهایی برمی خوریم که سطح سنگ ناجور و نا همواری دارند و یا رول بولتهای ضعیفی دارند و یا در سقفها و کلاهکهای بزرگ مورد استفاده قرار گیرند.
شرائط دیگری نیز وجود دارد که استفاده از اسلینگهای بلند را توجیه می کند که در زیر بدان اشاره می شود:
مسیر نامنظم بولتها.
یکی از دلائل عمده استفاده از اسلینگهای بلند قرار گرفتن رول بولتها در خارج از مسیر صعود است که این امر می تواند باعث ایجاد شکست در طناب گردد.برخی بولتها خارج از مسیر کوبیده می شوند یا در داخل یک فرورفتگی  قرار می گیرند  و یا بخاطر ضعیف بودن سنگ یا نبودن سطح صاف مناسب در جای نا مناسب و خارج از مسیر حرکت کوبیده می شوند.
شکست طناب برای شخص سرطنابی که برای یک حرکت سریع باید طناب را بکشد امر مطبوعی نیست و این عدم راحتی او در صعود می تواند بدین طریق به حمایتچی او منتقل شود که اتهام بد حمایت کردن به او زده شود.
استفاده از اسلینگهای بلند می تواند شکست طناب را تقلیل داده و مسیر حرکت طناب را به مسیر مستقیم نزدیک کند و اصطکاک بین طناب و سنگ و ابزارها را نیز کاهش دهد.
کارگاهها
اغلب تا موقعی که شما آخرین میانی را کار نگذاشته اید نمی توانید محل مناسب و راهکار ایجاد کارگاه را بیابید.گاهی اوقات شرائط و ویژگی  سنگ به شما اجازه نمی دهد که فاصله 12 اینچ بین رول لولتها را رعایت کنید و یک بولت ممکن است چند اینچ بالاتر از موقعیت مناسبش باشد در این مواقع شما می توانید با استفاده از یک اسلینگ بلندتر کارگاه را به وضعیت مناسب و استانداردش برسانید.
گشایش مسیر
یکی دیگر از کاربردهای اسلینگ بلند موقعی است که شما بر روی یک مسیر جدید فعالیت می کنید. گاها" پیش می آید که مجبورید یک رول را قدری بالاتر از حد نرمال از رول قبلی بزنید و این امر شما را دچار اضطراب می کند با استفاده از یک اسلینگ بلند شما می توانید زودتر طناب را از میانی رد کرده و با اطمینان بیشتری صعود خود را ادامه دهید.
سقف ها و غارها
استفاده از اسلینگ بلند در زیر سقفها مخصوصا" کنج اولیه زیر سقف باعث کمتر شدن شکست طناب می شود و همچنین استفاده از اسلینگ بلند در میانی قبل از لبه خروجی سقف باعث می شود که طناب بر روی لبه  سنگ کشیده نشود و حرکت فرد صعود کننده راحت تر شود. در هنگام صعود سقفها حمایت دینامیک بهمراه استفاده از اسلینگ بلند باعث راحتی بیشتر در صعود می شود.
اول ایمنی
اگر شما در حال فعالیت بر روی مسیری هستید که برآمدگی ها یا فرو رفتگی ها و یا لبه های سنگ می تواند باعث باز شدن کارابینی که طناب از آن عبور می کند شود استفاده از اسلینگهای بلند می تواند از درگیر شدن این کارابین ها با عوارض مذکور جلوگیری کند.
ابزارهای خود را ارتقا دهید
برای کوهنوردان با تجربه, اسلینگ 24 اینچی مانند یک گنج گرانبها است.در مواقعی که نیاز به اسلینگهای کوتاه تر داریم با سه لا کردن آن می توان یک اسلینگ 8 اینچی ایجاد کرد و یا با دو لا کردن  آن یک اسلینگ 12 اینچی ایجاد کرد.برای دو لا کردن اسلینگ همانطور که در شکل مشاهده می شود کارابین پائین را از داخل کارابین بالائی رد کرده و در حلقه ایجاد شده تسمه اسلینگ می اندازیم.
بهمراه داشتن کارابینهای پیچ دار یک برگ برنده برای هر سنگنورد است چرا که باعث ایمنی بیشتر می شود. اسلینگهای دارای کارابین پیچ دار را می توان در اولین میانی  و همچنین در کارگاهها که به سطح ایمنی بالاتری نیاز دارند استفاده کرد.
یک نکته نهائی در خصوص کارگاهها: اطمینان حاصل کنید که کارابین ها خلاف جهت هم باشند و دهنه آنها نیز رو به بیرون باشد.
منبع: اینترنت
ترجمه: فرح منصوری-مهدی فرهادی

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

گزارش مصور قله ولاش-بروجرد

سالها بود که آرزوی صعود به حد اقل یکی از قلل رشته کوه گرین را در ذهن می پروراندم کوههائی که دوران کودکی و نوجوانی ام را در دامان آنها گذرانده ام دورانی که هنوز وارد حیطه کوهنوردی نشده بودم و این کوهها که روزی نبود که لحظاتی را به نگریستن بر آنها نمی گذراندم برایم اسرار آمیز و دست نیافتنی بود.
کوههائی که کشش و جاذبه آنها مرا هیچگاه رها نمی کرد و شاید افسون آنها بود که 3 سال پس از مهاجرتم از بروجرد به تهران و آشنا شدن با مقوله کوهنوردی مرا جذب این رشته کرد و هنوز هم کشش و جاذبه اش مرا رها نکرده و کوهنوردی بعنوان یکی از ارکان اصلی زندگی من درآمده.
چندین بار تصمیم به صعود قلل شمال بروجرد گرفتم که هر بار به دلیلی موفق نشدم. اما سر انجام در سال سیزدهم کوهنوردی ام(سال 90) دوستی عزیز بنام آقای ملک پیشنهاد صعود قله ولاش(مشکلترین و بلندترین قله شهرستان بروجرد) را به من داد و من بی درنگ پذیرفتم.
شوق عجیبی برای عزیمت به کوهستان رویایی دوران کودکی ام داشتم.
و سرانجام بهمراه هشت همنوردم موفق به دستیابی به ستیغ قله زیبا و سرسخت ولاش شدم.
قله ولاش با ارتفاع 3620 متر یکی از قلل  رشته کوههای گرین (از رشته کوههای زاگرس در نیمه ی غربی ایران)  است. گرین رشته کوهی است که در میان سه شهر بروجرد، الشتر و نهاوند قرار دارد. این رشته کوه قلل بسیاری دارد که از معروف ترین های آن می توان به سکوزان(با نام محلی: سه گر)،  چهل نابالغان، یال کبود ، ولاش، پیازکاران،سفره و شیر برفی اشاره کرد.
راهنمای ما برای صعود این قله آقای نخجوانی از کوهنوردان خوب شهرستان بروجرد بود که بزرگوارانه ما را در صعود این قله کمک کردند.
برنامه در مدت یکروز اجرا شد. حرکت از روستای ونائی:۴:۳۰ - قله:۱۵ بازگشت به روستا: ۲۰:۰۰














عکسها: مهدی فرهادی