۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

صعود فرهنگی و فرهنگ صعود

جمعه گذشته در حال صعود به قله آزادکوه متوجه شدم که گروهی وابسته به یک ارگان نظامی به قصد صعود قله و قراردادن نمادی بر روی قله در منطقه حضور یافته است.

زیرقله گروهی را مشاهده کردم که تعدادی از آنها لباس نظامی و تعدادی نیز لباسهای عادی به تن داشتند و بصورت پراکنده و نامنظم و در حالیکه ابزار و وسایلشان بسیار ابتدائی بود با سرعت به سمت پایین حرکت می کردند . حدس زدم که اینها همان گروه هستند.
نزدیکی قله پرچم بزرگی را روی قله مشاهده کردم, با رسیدن به قله از مشاهده پرچمی با میله ای حدودا" 5/3 متری و ضخیم که شعاری ایدئولوژیک بر روی آن نوشته شده بود حسابی تعجب کردم انگیزه این افراد که با مرارت زیاد چنین پرچم بزرگی را تا روی قله حمل کرده و در آنجا نصب کرده بودند برایم جالب بود یاد فیلمهای جنگی و قراردادن پرچم بر روی ارتفاعات تسخیر شده افتادم اما نه اینجا منطقه جنگی بود و نه فتحی انجام گرفته و ارتفاعی از دست دشمن آزاد شده بود تنها گروهی موفق به صعود قله شده بودند قله ای که شاید هر ساله صدها نفر به آن صعود می کنند .
به پایین کوه که برگشتم مشاهده کردم افراد تیم مزبور چادرهایشان را جمع کرده و به پایین حرکت کرده اند درحالیکه انبوهی از زباله را بجا گذاشته بودند(که البته با کمال تاسف این عمل ناپسند تنها منحصر به این گروه نبود ) برایم جالب بود اینان که با زحمت زیاد میله ای به آن بزرگی بهمراه مقدار زیادی سیمان و آب و ... را تا قله حمل کرده بودند چگونه نتوانسته اند زباله هایشان را که شاید به 10 کیلو گرم هم نرسد با خود به پایین برگردانند.
البته با تذکری که به یکی دو نفر از نفرات باقیمانده دادم مقداری از آن زباله ها را با خود به پایین برد. درحالیکه بخشی از کوله خودم هم مملو از زباله های تیمهای دیگر بود.
طی مسیر با تعدادی از افراد این گروه که برخی از آنها نیز دچار مشکلاتی جسمانی مثل زانو درد و سردرد و غیره شده بودند صحبت کردم و متوجه شدم که اکثر آنها با اصول اولیه کوهنوردی و طبیعت گردی آشنائی ندارند و دارای کمترین آگاهی نسبت به کوه و طبیعت می باشند و صحبتهایی که من در خصوص نحوه رفتار با طبیعت و مخصوصا" کوهستان با آنها می نمودم برایشان غریب و جدید بود.
آنها انگیزه اصلی خود را از این صعود یک کار فرهنگی و مناسبتی عنوان می کردند اما متاسفانه برداشتی که من و خیلی از کوهنوردان حاضر در منطقه از رفتار و شیوه عملکرد آنها داشتیم سراسر ضد فرهنگی و مخرب بود.
آیا مسئولین این ارگانها و سازمانها کمی به عواقب و نتایج فرستادن چنین گروههایی به محیطهای کوهنوردی اندیشیده اند . فرستادن یک گروه نا آگاه و غیر منسجم به یک قله بجزآسیب زدن به سلامتی خود این افراد و تخریب محیط زیست و همچنین آسیب به وجهه خود آن ارگان و سازمان مربوطه چه دستاوردی می تواند داشته باشد. افرادی که خود با اصول اولیه رفتار در طبیعت آشنائی ندارند چگونه می توانند کار فرهنگی کنند
شعار نویسی و نصب نمادهای ایدئولوژیکی که در جامعه در خصوص آنها اختلاف نظر وجود دارد در محیط کوهستان که باید همواره بدور از آلودگی و جار و جنجالهای محیطهای شهری باشد هیچگونه دستاوردی جز تخریب برای عوامل این تخریبها و طبیعت ندارد.

۲ نظر:

  1. اگر روزي پير به راه مانده‌اي را دست گرفتي و به زندگي‌اش گرمي‌ بخشيدي...

    اگر روزي يتيم بچه‌اي را گريان يافتي و به سويش شتافتي تا اشک از گونه‌اش بزدايي...

    اگر ساعتي توقف نمودي تا کاروان زندگي ديگري سرعت بگيرد...

    اگر دقيقه‌اي به خاطر از پا افتاده‌اي زانو بر زمين نهادي و او را تکيه گاه گشتي...

    و بالاخره اگر لحظه‌اي غمگين گشتي به خاطر شادي ديگري...

    آنگاه خوشحال باش که رهروي راه حقيقتي...

    لبخند بزن که تو انساني...

    و شاد زندگي کن که شادي تو يک شادي حقيقي است...

    پاسخحذف
  2. سلام
    خوشحالم از آشایی با شما
    ممنونم از این تذکر به جا ولی چه باید کرد؟
    این موضوع و بحث های جدید از این باب وادارم کرد چند خطی بنویسم در وبلاگ مشاهده بفرمایید.
    سرافراز و بهروز باشید

    پاسخحذف